تو suits که دارم الان میبینم چندتا موضوع هست که به نظرم خیلی جذاب بوده

یکی همراه خوب،مثل یه دوست یا پارتنر یا همکار.حالا هرچی.

مایک یه دوست خیلی بد داشته که خر بوده،نمیخوام شخصیت ها رو قضاوت کنم،شاید آدم بدی نیست ولی کله خره،خوش گذرونه،به هر قیمتی میخواد پول دربیاره،خیلی به رانگ و رایت وابسته نیست.

یه سر همه بدبختیاش اون دوست بده.از نرفتنش به هاروارد،تا افتادنش به مواد،تا اینکه تا مرز زندانی شدن پیش رفت و تا اینکه دختری که عاشقش بود رو برداشت و آخرم رابطه اش رو خراب کرد.

میدونم این چیزی که این جا مینویسم خیلی بی رحمانه و قضاوت گرانه است و میدونم که خودمم مدینه فاضله نبوده و نیستم.

اما امروز میخوام بگم به درک که دوستیمون به گند کشیده شد و تموم شد همه چی.

به نظرم تو اون پسره ای و من مایک قضیه ام.میدونم شاید اگه یکی بشینه پای حرفای تو از نظرش من آشغال ترین آدم روی زمین بشم و واقعا نمیدونم پیش خدا کدوممون بهتریم اما حرفای الان خالیم کنه و خدا بزرگه و هیشکی نیست پس میزنم.

تو منو بدبخت کردی و ای کاش زودتر از اینا رفته بودی.

من داشتم با ماندانا و سعیده که مثل یه تیکه جواهرن و الان خیلی موفق و خوشبخت و با شرفن دوستیمو میکردم که تو پیدات شد.

من داشتم با اونا مجله موفقیت میخوندم،همش شاگرد اول بودم،به فکر رفتن به مدرسه تیزهوشان بودم و از ت حرف میزدم که تو پیدات شد.

اومدی مجله موفقیتم و کتاب پائولو کوئیلو رو از دستم گرفتی و بهم اون مجله های زرد و اون آهنگای چیپ رو دادی.

فقط آخرین کادوی شاگرد اول شدنم رو گرفتم تمام راه اون کادو رو مسخره کردی اما با مهربونی تمام و برگشتی بخ مامانت گفتی الان یه بچه باحال اینا دستش نیست و اون شد آخرین باری که من شاگرد اول شدم که عین تو بچه باحال باشم.

اومدی راه کلاس زبان منو عوض کردی و کردی کافی نت و ساعت ها تو خیابون بی هدف چرخ زدن واسه پسر بازی و چی و چی.

و میدونی جالبیش چیه؟هرجا خوش بودی با من کاری نداشتی

اولین دوست پسر رو به خاطر حفظ کردن رابطه تو شروع کردم.چه ضربه ای ام خوردم.آبروم جلوی مامانم رفت.

همه کارای احمقانه و بد رو اولین بار با تحریک تو یا به خاطر تو کردم.

و آخرم اونطوری.

میدونی همیشه چقدر نگران آینده ات بودم،یادته دهنتو سرویس کردم تا بری سرکار؟

یادته چقدر به درس خوندنت فکر کردم

یادته وقتی پول نداشتی چقدر حواسم بهت بود.

یادته چقدر تو مشکلاتت تا آخرین لحظه دخالت کردم.

یادته چقدر جلوی خانوادت خودمو کوچیک کردم.

و حالا از ته دلم میگم که به درک که رفتی و چقدر خوشحالم که همه چی تموم شد و رفت و حتی یک لحظه دیگه هم نمیخوام برگردی


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها