چقدر بعضیا خوبن.امروز حالم بد بود.نارحت بودم.صبح تصمیم گرفتم به گفته پانته آ،فقط برای ساعت به ساعتم برنامه ریزی کنم و واقعا هم بهترین کار بود.

صبح تو دستشویی اومد که گریه ام بگیره،گفتم فقط ببین تو 1 ساعت آینده باید چیکار کنی.باید صبحانه میخوردم،لباس های روشن کثیفم رو می شستم و وسایم رو جمه میکردم و میرفتم کتابخونه.پاشدم و همین کار رو کردم.

رفتم کتابخونه،در حالیکه فقط داشتم سعی میکردم که خوب باشم و به 1 ساعت بعدیم فکر میکردم که دیدم میم اومده،اتفاق از این بهتر نمیتونست بیفته.دلم داشت برای میم پر میکشید.

میم خوش انرژی باحال مهربون من،موهای طلایی تا کمرش رو کراتینه کرده بود.صاف صاف.ناخنای خوشگل کشیده اش رو ژلیش قرمز کرده بود.پوستش مثل ماه شفافه و خوش تیپ ساده.

حالا به این ترکیب خانم دکتره متخصص بودنش رو هم اضافه کن،با همه کس و همه مدل آدمی از چادری و مذهبی گرفته تا آدم نا به کار J خوب بودنش رو هم اضافه کن.صمیمیت و رفاقتی که میتونه باهات بریزه مخصوصا اگه ادم بی حاشیه و خوش اخلاقی باشی به شدت بهت نزدیک میشه.

حالا بی تربیتی و شوخیاشم اضافه کن.مثل خر درس خوندناش چند ماه پشت سر هم هیچ تفریحی نکردن و هیچ جا نرفتن،تمام عید،14 ام 15 ام خرداد،همه تعطیلایای پشت سرهم که همه تو برنامه ان.

از اون ورم عاشق سفر و تفریح و مهمونی بودن،عاشق با دوستا چرخیدن،به موقعش شیطونیا.

خلاصه که حالم خوب شد و انقدر ازش گفتم دیگه حوصله بیشتر گفتن ندارم فکر کنم باید به فکر برنامه 1 ساعت بعدی باشم.


مشخصات

آخرین جستجو ها